به گزارش گروه فرهنگی قدسآنلاین، در هفته گذشته دو مجموعه پاییزی تلویزیون پایان یافته و سریالهای جدیدی روانه آنتن شدند. تلویزیون به نسبت چند سال گذشته سریالهای متنوعی را در شبکههای مختلف خود روی آنتن میبرد و در مناسبتهای ملی و مذهبی نیز همیشه دست پر است و چیزی برای عرضه دارد. حضور بازیگران و فیلمسازان سینما در قاب تلویزیون هم اتفاق دیگری است که نسبت به گذشته بیشتر دیده میشود، اما با این حال باید دید به همان اندازه که در پخش سریالهای جدید ممارست وجود دارد و تا سریالی تمام نشده زمان پخش سریالهای تازهتر مشخص میشود آیا کیفیت در تولید و رضایت مخاطبان هم ضمیمه چنین تغییر و تحولاتی هست یا خیر؟ در این مورد با رضا استادی منتقد سینما و تلویزیون گفتو گو کردهایم که در ادامه میخوانید:
رضا استادی درباره وضعیت سریالهای تلویزیون و حجم بالای تولید مجموعههای تلویزیونی اظهار کرد: تلویزیون در همه جای دنیا یک رسانه عام است و چنین رسانهای که مخاطبان عام دارد ناچار است حجم زیادی تولید داشته باشد، چراکه اگر مخاطب این تولیدات را در شبکه داخلی دنبال نکند به شبکههای خارجی روی آورده و نیازش را در رسانه دیگری تأمین میکند؛ بنابراین اینکه یک رسانهای این حجم از تولید را داشته باشد از نظر من اشکالی محسوب نمیشود، اما نکتهای که وجود دارد این است که رسانههایی در این بازار موفق هستند که بتوانند تنوع تولید را هم مدنظر قرار دهند. بخش عمده تولید از جایی ناشی میشود که رسانه بتواند محتوای متفاوت تولید کند، اما در کشور ما با وجود اقلیم و فرهنگهای مختلفی که میتواند زمینه ساز تولید آثار متنوع باشد شاهد تنوع تولید نیستیم. به محض این که در سریالی یک موضوع دراماتیک درباره یک قوم مطرح میشود این مسئله چنان با اعتراض مواجه میشود که منجر به توقف پخش اثر میشود.
وی در ادامه افزود: من شخصاً از دیدن سریالی مانند «بازی نقابها» تعجب میکنم که چطور قومی که این سریال به زندگی آنها پرداخته است هنوز به محتوای آن اعتراض نکردهاند که البته این جای قدردانی دارد و صدا و سیما باید از مردم شهرستان گنبد و استان گرگان به طور ویژه تشکر کند که این قدر صبورانه با این سریال مواجه شدند و جالب است بدانید اگر ذرهای از مطالبی که در این سریال عنوان شده در مورد یکی دیگر از قومیتها بود قطعاً این مسئله به اعتراضات خیابانی کشیده میشد.
استادی تأکید کرد: بنابراین نکته اول این است که قومیتها و فرهنگهای مختلف باید در مورد آثار داستانی صبوری پیشه کنند تا بتوان قصههای متنوعی را تولید و روایت کرد. نکته دوم به تنوع سازندگان برمی گردد که باید افراد متفاوت با ذهنیتهای مختلفی سریالها را بسازند. اما چیزی که الان مشاهده میشود این است که ظاهراً ساخت و تولید سریالهای تلویزیونی به کار سری دوزی شبیه شده است و تقریباً اغلب سریالها توسط گروههای محدودی ساخته میشود، به این صورت یک کارگردانی که امروز یک فیلم سینمایی روی پرده دارد مدتی بعد در شبکه نمایش خانگی یک سریال میسازد و به فاصله کوتاهی هم یک سریال در تلویزیون روی آنتن میبرد؛ اما وقتی پیشینه این کارگردان را بررسی میکنید متوجه میشوید که یک کارگردان متوسط در سینماست و مجموعه آثاری که در سینما ساخته به لحاظ فرهنگی آثار کممایهای است. ممکن است آن کارگردان آثار پرفروشی بسازد و همه فیلم هایش هم در گیشه موفق بوده باشند، اما الزاماً موفقیت در گیشه نباید مسئله مهمی برای تلویزیون باشد، زیرا ما یک تلویزیون ملی داریم که در کنار مباحثی همچون سرگرمی موارد مهم دیگری همچون آموزش فرهنگی به مردم را هم باید مدنظر قرار دهد.
استادی ادامه داد: این موضوع در مورد تهیه کنندگان هم اتفاق میافتد و باز هم شاهد دوران گذشته هستیم که یک تهیه کننده همزمان دو تا سه سریال برای تلویزیون میساخت. متأسفانه این آفت بزرگی است که موجب میشود همه کارها شبیه به هم باشند و حالت سری دوزی پیدا کنند. در صورتی که فیلمسازی، خلق اثر هنری، نویسندگی و... کارهای بسیار خلاقه و سختی هستند و به طور مثال یک نویسنده سالهای متمادی را صرف نوشتن یک فیلمنامه میکند. حال این سؤال مطرح میشود که آیا واقعاً ما در کشورمان دیگر هیچ فرد صاحب تخصصی نداریم؟
این مسئله در مورد بازیگران هم صدق میکند به طوری که گاهی احساس میشود یک بازیگر در استخدام یک تهیه کننده خاص است و از این سریال به سریال دیگر میرود. البته این مسئله یک دیدگاه اقتصادی هم دارد و وقتی یک تهیه کننده سه سریال میسازد برایش ارزانتر تمام میشود، اما باید برای این مسئله تدبیری اندیشیده شود چون به لحاظ بصری و زیباشناسی هم برای مخاطب خسته کننده شده که یک سری چهرههای تکراری را در نقشهای مشابه و از شبکهای به شبکه دیگر میبیند.
این منتقد سینما در بخش دیگری از سخنان خود عنوان کرد: نکته دیگر این است که باید تنوع سوژه وجود داشته باشد و متأسفانه چیزی که در مورد خیلی از آثار نمایشی شاهد آن هستیم این است که در سریالها عموماً یک موضوع قابل حدس و پیشبینی شده اتفاق میافتد. هیچ تنوع و مطلب تازهای وجود ندارد و آن چیزی که سبب میشود این سریالها را دنبال کنیم صرفاً این است که ما در یک مقطع زمانی مثلاً سه ماهه مجبوریم در ساعاتی که در منزل هستیم برنامهای را تماشا کنیم. شبکههای ماهوارهای و سریالهای ویدیویی هم یک ظرفیت و کششی دارد و در نهایت علاقهمندیم در شبکههای تلویزیونی خودمان برنامهای را دنبال کنیم. صرفاً آنچه سبب میشود این کارها را ببینیم نه جذابیت موضوع بلکه عادتی است که به تماشای این سریالها پیدا کردهایم.
وی افزود: نکته دیگر این که فضای داستانها، فضایی بشدت تکراری، کلیشهای و قابل حدس است و هیچ تنوع و بدعت خاصی در اغلب موارد مشاهده نمیشود.
استادی اظهار کرد: البته کارهای متفاوتی مانند «نجوا» هم داریم که به لحاظ مضمونی و قصه کار متفاوت و جذابی است،اما موارد دیگری هم وجود دارد که از طرف دیگر بام افتادهاند و الزامات سریالسازی در تلویزیون را نادیده میگیرند و در نتیجه به جای این که بدعتها و کارهای جذاب به لحاظ تکنیکی در خدمت کلیت کار باشد، تقریباً سریال به لحاظ ساختاری تبدیل به یک فیلم تجربی میشود که ما فقط باید آن را در سینما ببینیم و عوامل سازنده به قدری در بحث تکنیک و تازگی اغراق میکنند که فضای کار هیچ شباهتی به آنچه که ما میتوانیم در تلویزیون ببینیم، ندارد. ممکن است به کار بردن این گونه تکنیکها برای فیلم سینمایی یا مینی سریالها جذاب باشد، اما برای یک سریالی که قرار است در یک مدت طولانی دیده شود این حجم از پرداختن به تکنیک نه مناسب و جذاب است و نه نیازی به استفاده از آن احساس میشود.
این منتقد با اشاره به تغییر نیازهای جامعه و بررسی ضرورت ساخت سریالهای فاخر عنوان کرد: به دلیل اینکه ما در جامعهای زندگی میکنیم که سرعت تغییر و تحولات در آن بسیار بالاست و جامعه امروز ما با جامعه دو سال گذشته تفاوت قابل توجهی دارد، تولید چنین سریال هایی در شرایطی عقلانی و مقرون به صرفه خواهد بود که محتوایی که قرار است در آنها مورد توجه قرار بگیرد محتوایی کاملاً تاریخی و بدون ارجاع به زمان حال باشد. به این دلیل که اگر بخواهیم سریالی را با مضامین و نشانههای معاصر تولید کنیم بشدت در معرض کهنه شدن در سالهای آینده است.
وی افزود: هرچند در سریالهای تاریخی هم باید نسبتی با زمان حال وجود داشته باشد تا دیده شود؛ به طور مثال اقبال مخاطب به سریالی مانند «کیف انگلیسی» یا «مختارنامه» صرفاً به خاطرپرداختن به مضامینی بود که به طور اتفاقی در زمان پخش مضمون روز جامعه هم بود. من شخصاً موافق حجم بالای تولید سریالهای تاریخی نیستم، زیرا در اغلب موارد به دلیل عدم وجود زیرساختهای لازم در ایران سبب میشود انرژی سازنده اینگونه آثار برای یک دوره طولانی محدود به ساخت یک اثر شود. در صورتی که کارگردانان سینما و تلویزیون ایران بویژه چهرههای پیشکسوت سرمایههای ما هستند و این سرمایهها در شرایط سخت و زمانهای طولانی به دست آمده و این که ما این سرمایهها را محدود به یک اثر کنیم کار درستی نیست، در عین حال این که صحبت از سریال فاخر میشود الزاماً مربوط به سریالی که در یک بازه زمانی طولانی ساخته شود، نیست. سریالی مانند «کیف انگلیسی» در کمتر از یک سال ساخته شد، اما به دلیل این که در اغلب موارد زیرساختها برای این نوع کار در ایران وجود ندارد عموماً در مورد سریالهای تاریخی شاهد زمانهای پنج و شش ساله هستیم، در عین حال سریالهای تاریخی هم نمیتوانند تضمینی برای جذب مخاطبان بسیار باشند و گاهی میبینیم کارهای معاصر مخاطب بیشتری از یک کار تاریخی پیدا میکنند.
انتهای پیام/
نظر شما